جدول جو
جدول جو

معنی چقا گل - جستجوی لغت در جدول جو

چقا گل(چَ گُ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 7 هزارگزی جنوب خاوری شاه آباد و 2 هزارگزی وفائی واقع است. دشت و سردسیر است و 250 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه راوند، محصولش غلات دیم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است اما در تابستان از راه بدروئی اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آقاگل
تصویر آقاگل
(پسرانه)
آقا (مغولی) + گل (فارسی) نام روستایی در نزدیکی اصفهان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آق گل
تصویر آق گل
(دخترانه)
آق (ترکی) + گل (فارسی) گل سفید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چهارگل
تصویر چهارگل
نقشی شبیه چهاربرگ گل، جوشاندۀ دارویی گیاهی شامل مثلاً گل بنفشه، پنیرک، کدو و نیلوفر که به عنوان مسهل و ملین به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
لفظ هندی است بمعنی ابریق. (آنندراج) :
مهوشان چگل بفخر کشند
چاگل من نیاید از عارم.
ظهوری (از آنندراج).
و رجوع به چاکل شود
لغت نامه دهخدا
(چَگُ)
دهی از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 22 هزارگزی جنوب باختر فهلیان، کنار رود خانه کنی واقع است. جلگه و گرمسیر است و 186 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه. محصولش غلات، برنج. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. این محل دارای معدن گچ نیز میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(چَ بَ)
دهی از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد که در 9 هزارگزی خاور چقلوندی، کنار راه شوسۀ چقلوندی به بروجرد واقع است. جلگه و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. آبش از رود بابالی. محصولش غلات، حبوبات، لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن سیاه چادر و راهش اتومبیل رو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ بیرانوند میباشند که در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند و برای تعلیف احشام ییلاق و قشلاق میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چِ گُ)
نام روغنی است که خاصیت دارویی دارد و در خانه سازند یا عطاران فروشند. روغن چل گل
لغت نامه دهخدا
(گُ)
قسمی از داغ. (آنندراج) :
ز تعلیمیش پختۀ چارجل
بود نزد فارس خط چارگل.
ملاطغرا (در تعریف براق، از آنندراج).
، کنایه از نقش پای سگ. (آنندراج) ، چهارگل خودرو چون بنفشه و پنیرک و کدو و نیلوفر که جوشاندۀ آنها جنبۀ داروئی دارد و بعنوان ملّین بکار میرود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 30 هزارگزی باختر الیگودرز و 6 هزارگزی جنوب راه آهن دورود به اراک واقع است. جلگه و معتدل است و 218 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چاه. محصولش غلات، چغندر و پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
مؤلف مرآت البلدان نویسد:قریه ای است از قرای شادکان از محال ارض اقدس که قدیم النسق است و دوازده خانه وار رعیت دارد و از رود خانه کشف مشروب میشود. (از مرآت البلدان ج 4 ص 252)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَگُ)
ده کوچکی است از دهستان بازفت بخش اردل شهرستان شهرکرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ گُ)
چهارگل از گلهای گیاهان که در مداوای امتلاء معده جوشانند و بکار برند و این چهار عبارتند از: گل بنفشه و گل پنیرک و گل کدو و گل نیلوفر
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است جزء دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 62 هزارگزی جنوب رودسر و 26 هزارگزی جنوب خاوری سی پل واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 228 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، بنشن، لبنیات و عسل، شغل اهالی زراعت، گله داری و شالبافی و راهش مالرو وصعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چِ گُ)
دهی است از دهستان مرکانه بخش پاپی شهرستان خرم آباد که در 30 هزارگزی باختر سپیددشت و 20 هزارگزی شمال باختر ایستگاه چم سنگر واقع است. جلگه و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از سراب چنارگل. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. ساکنان آبادی از طایفۀ پاپی میباشند و برای تعلیف احشام در حوالی ده تغییر مکان میدهند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
مخلوط گل بنفشه و گل پنیرک و گل کدو و گل نیلوفر را گویند که جوشانده آنها در طب قدیم بعنوان مسهل و ملین بکار میرفته است چارگل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارگل
تصویر چارگل
چهار گل
فرهنگ لغت هوشیار
گاهی، واحد زمانی نامعین
فرهنگ گویش مازندرانی
خاکی متمایل به رنگ نارنجی، خاک سنگین کوزه گری
فرهنگ گویش مازندرانی
ساق پا تا مچ
فرهنگ گویش مازندرانی
جوشانده ی گیاهی که مصرف دارویی دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
کاه گل
فرهنگ گویش مازندرانی
موشی که کنار آب زندگی کند
فرهنگ گویش مازندرانی